کد مطلب:106593 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

خطبه 208-گله از قریش











[صفحه 92]

گفتار آن حضرت (ع) است: استعدیك: از تو كمك می خواهم، اسم مصدر آن (عدی) و به معنای كمك می آید. اكفات الاناء و كفاته: ظرف را واژگون كردم. رافد: یاری كننده قذی: چیزی از خار و خاشاك كه در چشم قرار می گیرد و آن را می آزارد. شجی: چیزی كه از اثر غم و اندوه در گلوی انسان پیدا می شود (عقده- گره) مانند كسی كه لقمه یا چیز دیگری در گلویش گیر كند. علقم: درخت تلخ شفار: جمع شفره و به معنای كارد، تیغ است. (بارپروردگارا از تو یاری می خواهم كه انتقام مرا از قریش و همدستانشان بستانی، زیرا آنان پیوند خویشاوندی مرا بریدند، و پیمانه ی حق مرا واژگونه ساختند، و درباره ی حقی كه من از دیگران به آن سزاوارتر بودم تماما با من به منازعه و جدال برخاستند و به من گفتند: قسمتی از مال تو است كه می توانی آن را بگیری ولی از پاره ی دیگر ممنوع و بازداشته می شوی، بنابراین باید یا با غم و غصه صبر كنی و بسازی و یا از تاسف و اندوه بمیری، وقتی فكر كردم دیدم نه یاوری دارم كه به كمك من برخیزد و نه كسی كه از حق من دفاع كند، مگر خانواده ام كه نخواستم آنان را به دست مرگ بسپارم، از این رو، با ناراحتی همانند كسی كه خاشاك در چشم داشته باشد

، صبر كردم، و همچون كسی كه استخوان در گلویش مانده باشد، آب دهان فرو بردم و با فرو بردن خشم خود كه در كامم از حنظل تلختر و در اعضایم از تیزی شمشیر دردناكتر بود تحمل كردم.) سیدرضی در آخر این خطبه ی شریف می فرماید: گر چه این سخنان امام (ع) در ضمن یكی از خطبات پیشین حضرت آمده است، اما من به دلیل مختلف بودن روایت، دوباره در این جا به ذكر آن مبادرت ورزیدم. غرض حضرت در این فصل از سخنان خود، شكایت به پیشگاه خداوندی و یاری جستن از او در برابر قریش است كه او را از حق امامت و رهبری امت كه تنها شایسته ی او بود، دور كردند و از این معنی به عنوان قطع رحم و بریدن پیوند خویشاوندی تعبیر فرموده، چنان كه از كناره گیری و جدایی آنان از خود به واژگون كردن ظرف و پیمانه تعبیر فرموده است، زیرا این امور لازمه ی واژگونی ظرف و ریختن آنچه در آن است می باشد، همچنان كه لازمه درست قرار گرفتن ظرف، رو آوردن آنان به او، و گرد آمدن آنها در اطراف اوست. و اجمعوا... غیری، شارحان شیعه می گویند: منظور حضرت از آن عده كه علیه حق او به منازعه برخاستند جامعه ی قریشند كه به هنگام وفات رسول اكرم (در دارالندوه) گرد آمدند و دیگران را به خلافت نصب كردند، و مر

اد از كلمه ی غیری: دیگران، سه خلیفه ی قبل از آن حضرت می باشد، ولی شارحان غیر شیعه می گویند: مراد از آنها، آن چند نفری هستند كه به عنوان شورا اجتماع كردند و پس از مشورت عثمان را به خلافت برگزیدند، بنابراین قول دو خلیفه ی اول در این شكایت داخل نیستند (قهرا مراد از غیر هم عثمان خواهد بود). اما این قول ضعیف است، زیرا در خطبه ی شقشقیه كه قبلا بیان شد از هر سه خلیفه پیش از خود شكایت كرده است. خلاصه پس از جستجوی سخنان امام و بررسی احوال آن حضرت منظور آن حضرت از این سخن و امثال آن، بر كسی پوشیده نیست، و می توان ورود این سخن را در مورد شكایت از طلحه و زبیر، هنگامی كه با یارانشان به سوی بصره شتافتند، دانست، زیرا در صورتی كه آن حضرت از زمامداران پیشین به خلافت سزاوارتر باشد، با آن كه آنها در اسلام بر دیگران تقدم داشتند، پس از اشخاصی كه در درجه ای پایین تر از آنها قرار گرفته اند، به طریق اولی برای خلافت سزاوارتر خواهد بود، و این مورد مانند سخنی است كه می فرماید: (بارخدایا به فریادم برس از آن شورا كه چگونه درباره ی من شك كردند و مرا با نخستین فرد از آن سه نفر مقایسه كردند و تا آن جا مرا پایین آوردند كه با چنین افرادی همس

نگ كردند.) و قالوا: الا ان فی الحق...، امام علیه السلام با تاسف از زبان حال و افعال آنان خبر می دهد و الا آنان با زبان خود چنین حرفها نگفته بودند. فنظرت...، شارح بیان می دارد كه قبلا (ظاهرا در شرح خطبه ی شقشقیه) شرحی از دردهای حسی و بریدگی كه وسیله ی تیغ و غیر آن پیدا می شود ذكر كردیم. و سپس یادآور می شود كه هر كس دو فصل گذشته (قسمتی از خطبه ی شقشقیه و خطبه ی 171( را مطالعه و دقت كند تفاوت روایتی آنها را با این فصل درك خواهد كرد. توفیق از خداوند است.

[صفحه 95]

گفتار آن حضرت درباره ی كسانی كه برای جنگ با آن حضرت به سوی بصره آمده بودند می فرماید: عضوا علی اسیافهم: شمشیرها را به همراه خود داشتند. (آنان بر ماموران من و خزانه داران بیت المال مسلمین و نیز بر اهل شهری كه همه در اطاعت و بیعت من بودند وارد شدند، اجتماع آنها را بر هم زدند و اندیشه ی آنان را درباره ی من تباه كردند، بر شیعیان من حمله بردند، عده ای را ناجوانمردانه كشتند، ولی جمعی از ایشان دلیرانه دست به قبضه ی شمشیر برده و با آنان جنگیدند تا سرانجام صادقانه به دیدار پروردگار خود نایل آمدند و شربت شهادت نوشیدند.) منظور از (مصر) شهر بصره است، و مقصود از كسانی كه بر آن شهر حمله كردند، طلحه و زبیر و پیروان آنان است، اما حالات آنان و كارهایی كه در بصره با ماموران حضرت انجام داده اند، در جای خود به طور كامل بیان شده است. و توفیق از خداوند است.


صفحه 92، 95.